عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

به نام خدا

این نکته از معلومات و واضح و آشکار و از مسلّمیّات شرع است که چنان چه مسلمانى دید که مسلمانى گرفتار است و با اندک همت، گرفتارى او رفع مى‏شود، در این صورت اگر همت نکند، معاقَب خواهد بود.

از پنجاه میلیون نفر شیعه که در ایران است، حدّاقل ده میلیون نفر الآن مى‏توانند، دست کم ماهى یک تومان در صندوق خیریّه بریزند. اگر کسى بگوید که این مقدار را هم نمى‏توانم، دروغ مى‏گوید! آیا با این پول‏هاى ذخیره شده، نمى‏توان گرفتارى‏هاى ضرورى اهل مملکت را رفع نمود؟! نمیدانیم از دست خودمان به چه کسى شکایت کنیم؟!



با این حال، به هر کس که بگوییم شما متصدّى جمع آورى تبرّعات و انفاقات براى محرومین و محتاجان باشید، مى‏گوید: ما از همه محتاجتر هستیم! بهاییها که از دین هیچ ندارند جز تعاطف از راه کمک کردن مردم را به مرامشان دعوت مى‏کنند. وقتى مى‏فهمند کسى ضعیف و محتاج است، از او دستگیرى مى‏کنند. مثلاً به او مى‏گویند در فلان مکان بنشین سیگار وکبریت بفروش، و مى‏آیند و عوض یک ریال یک تومان به او مى‏دهند تاپس از چند روز مستغنى شود. و یا وقتى مى‏دیدند شخصى از هم مذهب‏هاى آن‏ها ضعیف است، فورا در اداره یا کارخانه‏اى، کارى براى او پیدا مى‏نمودند. چرا ما تعاطف نداریم، و این همه با رخاء و گشایش یکدیگر دشمنیم؟!

منبع

یا زهرا

به نام خدا

در سخنرانی چند وقت پیش آیت الله مصباح یزدی، دلایل عقلی و منطقی بر لزوم شکرگزاری از نعمت ولایت فقیه بیان شد.

در ادامه، مهمترین نکات ایشان را بصورت خلاصه مشاهده میکنید.

آیت الله مصباح یزدی:

فطرت انسانی به ما اجازه نمی‌دهد این نعمت را که در دنیا بی‌نظیر و دارای برکات بسیاری برای نسل ما و نسل‌های آینده ‌ماست نشناسیم و قدرش را ندانیم. وی بهترین راه برای شناختن نعمت را مقایسه وجود آن نعمت با عدم آن دانست و گفت: ما  انسان‌‌ها ضعف‌هایی داریم و خودبه‌خود به وجود نعمت‌ها توجه نداریم، مثلا توجه نداریم که نعمت وجود هم نعمتی است و فقط در حالی به عظمت آن پی‌می‌بریم که در حال از دست دادن آن باشیم. هوایی که تنفس می‌کنیم، آبی که می‌نوشیم، سلامتی اندام‌های مختلف بدن همه نعمت‌هایی است که به صورت عادی توجهی به آن‌ها نداریم و وقتی کمبودی در یکی از آن‌ها پیدا شود به اهمیت و قدر آن پی‌می‌بریم.

عضو خبرگان رهبری گفت: برای این‌که بتوانیم قدر نعمت ولایت را بدانیم یا باید دوران قبل از انقلاب را به‌خاطر بیاوریم و با الان مقایسه کنیم و یا کشور خودمان را نسبت به کشوری که شرایط مشابهی با کشور ما دارد ولی این نعمت ولایت را ندارد بسنجیم. اگر انسان متوسط بی‌غرضی از یکی از این دو راه درباره انقلاب و برکات آن بیاندیشد قدر این نعمت را می‌شناسد و درصدد شکرگزاری آن برمی‌آید.

علامه مصباح یزدی ضمن اشاره به حوادث و مشکلات مردم افغانستان طی نیم‌قرن گذشته، سختی‌ها و مشکلات مردم ایران برای پیروزی انقلاب را نسبت به مشکلات مردم افغانستان‌، ناچیز دانست و گفت: احزاب افغان اگرچه دارای انحرافاتی بودند ولی در حد فهم خود برای اسلام می‌جنگیدند، اما بعد از همه این مجاهدت‌ها عاقب‌کارشان به برادرکشی و بالاخره تسلط دشمن بر خانه و کاشانه‌شان انجامید. وی ادامه داد: فرق اساسی ایران با افغانستان در نعمت ولایت‌فقیه بود که ایرانیان مطیع ولی‌فقیه زمان خود شدند و حتى اقلیت‌های مذهبی وقتی با پاکی و صداقت او روبه‌رو شدند عاشقش شدند و با رهبری او به پیروزی رسیدند.

عضو مجلس خبرگان رهبری ضمن برشمردن برخی از ویژگی‌های مقام معظم رهبری گفت: من خود را از بیان یک‌دهم آن‌چه در این‌باره وظیفه ماست، عاجز می‌بینم، و وجود این بزرگوار را یکی از بزر‌گ‌ترین نعمت‌های الهی بر امت اسلامی می‌دانم...

استاد اخلاق حوزه علمیه قم ضمن برشمردن نمونه‌هایی از زهد و ساده‌زیستی رهبر فرزانه انقلاب گفت: اگر تمام باقیمانده عمرمان را تسبیح دست بگیریم و به خاطر همین یک نعمت شکرگزاری کنیم، نمی‌توانیم حقش را ادا کنیم،  زیرا همین شکرگزاری زبانی هم نیازمند امنیت و آرامش در سایه حکومت اسلامی است و همه این‌ها مرهون وجود و ولایت این بزرگوار است. وی علت برخی ناسپاسی‌ها و قضاوت‌های ناعادلانه درباره مقام ولایت را حسد، حقارت، خودکم‌بینی و... دانست و گفت: اگر کسانی با سوءاستفاده از منصب خود موقعیت ایشان را تضعیف کنند، به اسلام، انقلاب و خون‌‌های شهدا خیانت کرده‌اند.

متن کامل بیانات ایشان

یا زهرا

به نام خدا

خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان

اما بقدر فهم تو کوچک میشود

و بقدر نیاز تو فرود می آید

و بقدر آرزوی تو گسترده میشود

و بقدر ایمان تو کارگشا میشود

و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود

و به قدر دل امیدواران گرم میشود


یتیمان را پدر می شود و مادر

بی برادران را برادر می شود

بی همسرماندگان را همسر میشود

عقیمان را فرزند میشود

ناامیدان را امید می شود

گمگشتگان را راه میشود

در تاریکی ماندگان را نور میشود

رزمندگان را شمشیر می شود

پیران را عصا می شود

و محتاجان به عشق را عشق می شود


خداوند همه چیز می شود همه کس را

به شرط اعتقاد

به شرط پاکی دل

به شرط طهارت روح

به شرط پرهیز از معامله با ابلیس


بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا

و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف

و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک

و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار


و بپرهیزید

از ناجوانمردیهــا

ناراستی ها

نامردمی ها!


چنین کنید تا ببینید که خداوند

چگونه بر سر سفره ی شما

با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند

و بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد

و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند

و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند


مگر از زندگی چه میخواهید

که در خدایی خدا یافت نمیشود؟

که به شیطان پناه میبرید؟

که در عشق یافت نمیشود

که به نفرت پناه میبرید؟

که در حقیقت یافت نمیشود

که به دروغ پناه میبرید؟

که در سلامت یافت نمیشود

که به خلاف پناه میبرید؟

و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید

که انسانیت را پاس نمی دارید ؟! 



ملاصدرای شیرازی

به نام خدا

همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید.


آیت‌الله جوادی آملی به شبهات موجود پیرامون حجاب پاسخ داد و با تبیین فلسفه حجاب از دیدگاه قرآن کریم، حرمت و حیثیت زن را حق و امانتی الهی توصیف کرد.



به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء، متن اظهارات این استاد حوزه به شرح زیر است:

«شبهه‏ ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می‏کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد کرده است و بنابراین حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضی‌ام. حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند. حجاب زن، حقی الهی است؛ لذا می‏بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏کند اما در اسلام این چنین نیست. حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندان اوست. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه‏ای این درس رقت و عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت، به همان فسادی مبتلا می‏شود که در غرب ظهور کرده است؛ لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن کریم می‏گوید هر گروهی اگر راضی هم باشند شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق‏الله است و به هیچ‌کسی ارتباط ندارد.

قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن. آن‌گاه جامعه به صورتی در می‏آید که شما در ایران می‏بینید. جهان در برابر ایران خضوع کرده است زیرا در مساله جنگ تا آخرین لحظه صبر کرد و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رافت و رحمت باشد، انجام نداد؛ با اینکه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی‏رحمانه بی‌گناهان و غیر نظامی‏ها را مشروع کردند.

جامعه‏ای که قرآن در آن حاکم است، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت و رقت می‏دهد و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است.

بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست؛ منتها باید اندیشه‏ ها قرآن‏ گونه باشد، یعنی همان‌گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع کرد، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: «أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال ـ نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.»

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید، می‏فرماید: حجاب عبارتست از احترام گزاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند؛ لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را بدون قصد تباهی جایز می‏داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‏بهره‏اند.

حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذالله ـ حجاب را یک بند بداند و حال اینکه قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو می‏کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‏فرماید: «ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین ـ برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند.» چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند و یک سلسله مسئولیت‏های اجرایی برای مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه می‏گیریم که اولا آن تهمت‏هایی که به اسلام زده و می‏گویند که اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم کرده است، نارواست. ثانیا این تعصبات و رسومات جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد می‏کنند، باید زدوده شود. ثالثا اگر کسی احساس می‏کند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن که خدمات قابل عرضه‏ای به جامعه ارائه می‏دهد، استفاده کند، باید از این اعتقاد صرف‏نظر کند و علاقه‏مند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند؛ مگر آنجا که به طور استثناء وظیفه مرد قرار گرفته است. رابعا جمله «عاشروهنّ بالمعروف» اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جاری است و مساله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمکین کند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگی هم می‏بینیم که گاهی زن قوام و قیوم است و مرد باید اطاعت کند؛ همچنانکه پسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایی از تخصص‏های علمی باشد.

در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مساله برابری زن و مرد قابل طرح است لیکن با توجه به اصول کلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت، پاسخ آنها روشن خواهد بود.

منبع: پایگاه تحلیلی خبری 598

به نام خدا

نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون» می گوید: لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دست بدهد و با یک بیماری، همه نشاط او فرو بنشیند؛ دوستی بگیر که زوال پذیر نباشد. بنابراین، معرفت، محبت حقیقی می آورد و غفلت، محبت کاذب.

---------------------------------

آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج 11، ص 325-329.

منبع: وبلاگ همسرم

یا زهرا

به نام خدا

آیا تا بحال فکر کرده اید چه قیمتی دارید؟!

الآن فکر کنید!

قیمتتان چقدر است؟

بله! هر کس قیمتی دارد، یکی قیمتش دنیاست و دنیای هر کسی متفاوت با دیگری، یکی قیمتش به اندازه یک لباس نو یا یک ماشین نو یا یک خانه نو است، یکی قیمتش به اندازه یک دروغ، یک غیبت، و یا یک تهمت و... است، یکی از دنیا گذشته و آن هم به خاطر خوف از جهنم و قیمتش آن است. یکی از دنیا گذشته و دل به بهشت و نعمت ها و حور و قصورش خوش دارد و قیمتش همان. یکی از نعمات بهشت گذشته و دل به مقامات و کرامات و منازل خوش کرده و قیمتش ان است، و یکی از مقامات و منازل هم گذشته، خود خدا را میخواهد و قیمتش همان...

راستی قیمت ما چقدر است و خود را به کدام...؟!

و به یاد بیاوریم این گفتار امام علی (ع) در خطبه 32 را: چه بد تجارتی است که گمان کنی این دنیای فانی بهای توست!

و نیز به یاد بیاوریم این گفتار امام صادق (ع) را که: من خودم را با بهشت خداوند نیز عوض نخواهم کرد، بهای من خود خداوند است.

آری باید که ارزان نفروشیم خود را، نه به مقامات دنیا و نه به مقامات اخری. بهای ما خود خداوند است، باید غلام ملک عشق بی زوال بود.

آنکه ارزد صید را عشق است و بس *** لیک او کی گنجد اندر دام کس

عشق ارزد صد چو خرقه کالبد *** کی حیاتی دارد و حس و خرد

خاصه خرقه ملک دنیا کابتر است *** پنج دانگ مستی اش دردسر است

ملک دنیا تن پرستان را حلال *** ما غلام ملک عشق بی زوال


بر گرفته از متن کتاب عطش...

 

یا زهرا