به نام خدا
امام راحل و عظیمالشّأنمان در مقام عرفان مقاماتی دارد و مطالب عرفانی زیادی دارد امّا اصلاً اگر از امام راحل هیچ مطلبی نداشتیم و فقط همین اتّفاقی که بیان کردم در نجف اشرف رخ داد را در نظر بگیریم، کافی است که ببینیم چه خبر است.
بیان کردم امام همیشه در شبانهروز دو مرتبه به حرم امیرالمؤمنین مشرّف میشدند. وقتی نیمه شب در زمستان سرما خورده بودند و حالشان مساعد نبود، آن هم در سوز عجیب نجف در زمستان، حاج آقا مصطفی به ایشان عرضه میدارند: آقا! شما که میدانید حضرات همه جا هستند، دیگر امشب با این وضعیّت فیزیکی تان به حرم نروید و از همینجا سلام بدهید امّا امام راحل و عظیمالشّأن به ایشان میفرماید: آقا مصطفی! اجازه بده آن روح عوامی در زیارت، در ما نمیرد. بعد با آن وضعیّت عبا را به دوش میکشند، شال را محکم میبندند و به حرم امیرالمؤمنین میروند.
ایشان همیشه شبها هم بعد از نماز مغرب و عشاء نیم ساعت در دفتر بودند و بعد از دفتر برای زیارت، به حرم امیرالمؤمنین میرفتند امّا یک بار مثل همین اردیبهشت و خرداد و در همین هوای خوب بود که مثل همیشه بعد از نماز مغرب و عشاء برای ملاقاتشان با آقایان علما که معمولاً به دفتر میآمدند، در دفتر میروند. بعد از نیم ساعت که ملاقات تمام میشود، امام به سمت در میروند که نعلین پا کنند و به سمت حرم بروند. امّا تا میروند، برمیگردند و میفرمایند: امشب نمیرویم. آن امام عظیمالشّأنی که همیشه مقیّد است به حرم برود، در سرما و با آن وضعیّت فیزیکی نامساعد هم میرود، امّا با حال خوب، قبراق، در حالی که هوا هم خوب است، میفرمایند: امشب نمیرویم!
حضرت آیتالله حاج شیخ عبدالعلی قرهی بیان فرمودند: امام که فرمودند نمیرویم دیگر جرأت نکردیم سؤال کنیم چرا. فردا در درس خارج امام پچ پچ بین آقایان علما هست که دیشب سفیر ایران در عراق آمده که یک فرش نفیس به حرم امیرالمؤمنین را هدیه کند. منتها دوربین عکّاسی را درست رو به جایی تنظیم کرده بودند که معمولاً امام مینشیند تا وقتی امام تشریف آوردند و نشستند، عکس بگیرند و در روزنامههای آن زمان که فقط اطّلاعات و کیهان بود، چاپ کنند و بگویند: ببینید دیگر - به تعبیر خودشان- آیتالله خمینی هم دست از انقلاب کشید. رفت نجف اشرف و فهمید دیگر باید از مبارزه دست بکشد. در آنجا کار مرجعیّت خودش و درس و بحث را دارد و دیگر با رژیم آشتی کرده است امّا امام در حال خوشش نرفت.
من میخواهم بگویم فقط همین یک داستانی که اتّفاق افتاده در نظر بگیرید. چه کسی به امام عظیمالشّأن خبر داد که امشب سفیر ایران در عراق میخواهد به بهانه تقدیم فرش نفیس به آستان مقدّس امیرالمؤمنین بیاید و این عکس را بیاندازند و این عکس را در روزنامهها چاپ کنند؟! این امام متخلّق به اخلاق الهی، این امام عارف بالله همین است. وقتی انسان در مقام تقوی و اخلاق رشد کند، از اهل کفر بیزاری میجوید، شجاع هم میشود و همه آن مطالب هم برایش به وجود میآید. فقط تقوی و اخلاق انسان را به این مقامات میرساند.
منبع
یا زهرا