عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت امیر المومنین امام علی علیه السلام» ثبت شده است

به نام خدا

امام راحل و عظیم‌الشّأنمان در مقام عرفان مقاماتی دارد و مطالب عرفانی زیادی دارد امّا اصلاً اگر از امام راحل هیچ مطلبی نداشتیم و فقط همین اتّفاقی که بیان کردم در نجف اشرف رخ داد را در نظر بگیریم، کافی است که ببینیم چه خبر است.

بیان کردم امام همیشه در شبانه‌روز دو مرتبه به حرم امیرالمؤمنین مشرّف می‌شدند. وقتی نیمه شب در زمستان سرما خورده بودند و حالشان مساعد نبود، آن هم در سوز عجیب نجف در زمستان، حاج آقا مصطفی به ایشان عرضه می‌دارند: آقا! شما که می‌دانید حضرات همه جا هستند، دیگر امشب با این وضعیّت فیزیکی تان به حرم نروید و از همین‌جا سلام بدهید امّا امام راحل و عظیم‌الشّأن به ایشان می‌فرماید: آقا مصطفی! اجازه بده آن روح عوامی در زیارت، در ما نمیرد. بعد با آن وضعیّت عبا را به دوش می‌کشند، شال را محکم می‌بندند و به حرم امیرالمؤمنین می‌روند.

 

 

ایشان همیشه شب‌ها هم بعد از نماز مغرب و عشاء نیم ساعت در دفتر بودند و بعد از دفتر برای زیارت، به حرم امیرالمؤمنین می‌رفتند امّا یک بار مثل همین اردیبهشت و خرداد و در همین هوای خوب بود که مثل همیشه بعد از نماز مغرب و عشاء برای ملاقاتشان با آقایان علما که معمولاً به دفتر می‌آمدند، در دفتر می‌روند. بعد از نیم ساعت که ملاقات تمام می‌شود، امام به سمت در می‌روند که نعلین پا کنند و به سمت حرم بروند. امّا تا می‌روند، برمی‌گردند و می‌فرمایند: امشب نمی‌رویم. آن امام عظیم‌الشّأنی که همیشه مقیّد است به حرم برود، در سرما و با آن وضعیّت فیزیکی نامساعد هم می‌رود، امّا با حال خوب، قبراق، در حالی که هوا هم خوب است، می‌فرمایند: امشب نمی‌رویم!

حضرت آیت‌الله حاج شیخ عبدالعلی قرهی بیان فرمودند: امام که فرمودند نمی‌رویم دیگر جرأت نکردیم سؤال کنیم چرا. فردا در درس خارج امام پچ پچ بین آقایان علما هست که دیشب سفیر ایران در عراق آمده که یک فرش نفیس  به حرم امیرالمؤمنین را هدیه کند. منتها دوربین عکّاسی را درست رو به جایی تنظیم کرده بودند که معمولاً امام می‌نشیند  تا وقتی امام تشریف ‌آوردند و ‌نشستند، عکس بگیرند و در روزنامه‌های آن زمان که فقط اطّلاعات و کیهان بود، چاپ کنند و بگویند: ببینید دیگر - به تعبیر خودشان- آیت‌الله خمینی هم دست از انقلاب کشید. رفت نجف اشرف و فهمید دیگر باید از مبارزه دست بکشد. در آن‌جا کار مرجعیّت خودش و درس و بحث را دارد و دیگر با رژیم آشتی کرده است امّا امام در حال خوشش نرفت.

من می‌خواهم بگویم فقط همین یک داستانی که اتّفاق افتاده در نظر بگیرید. چه کسی به امام عظیم‌الشّأن خبر داد که امشب سفیر ایران در عراق می‌خواهد به بهانه تقدیم فرش نفیس به آستان مقدّس امیرالمؤمنین بیاید و این عکس را بیاندازند و این عکس را در روزنامه‌ها چاپ کنند؟! این امام متخلّق به اخلاق الهی، این امام عارف بالله همین است. وقتی انسان در مقام تقوی و اخلاق رشد کند، از اهل کفر بیزاری می‌جوید، شجاع هم می‌شود و همه آن مطالب هم برایش به وجود می‌آید. فقط تقوی و اخلاق انسان را به این مقامات می‌رساند.

 

منبع

یا زهرا

به نام خدا

یکی از دوستان علامه امینی می گفت: علامه برایم نقل کردند؛ روزی برای خرید به بازار رفتم، نزدیک در مغازه قصابی ایستاده بودم و قصد خرید گوشت داشتم؛ در کنار مغازه قصابی دکان یک سید ضعیف الحالی بود؛ وقتی سید متوجه من شد از مغازه اش نزد من آمد، خواست مشکل و نیازش را بر من بیان کند، اما چون اطراف مرا طلبه ها گرفته بودند او از بیان مطلب خودش منصرف شد.


وقتی به خانه برگشتم یادم افتاد که گویا آن سید مشکلی داشت و نتوانست مطرح کند، لذا به سراغ او رفتم تا از حاجتش مطلع شوم؛ وقتی به آن جا رسیدم سید بلند شد و مرا به مغازه اش برد؛ وقتی داخل مغازه شدم گفت خودم غیر این عبا لباس دیگری ندارم و دخترانم هم فقط یک چادر دارند و با آن نماز می خوانند و لباس دیگری ندارند.



علامه امینی گفت وقتی گفتار سید را شنیدم غضب بر من غلبه کرد و گفتم کجایند اغنیاء و صاحبان حقوق شرعیه؛ آن گاه دست او را گرفتم و گفتم با من بیا؛ قصد نمودم او را به خدمت امیرالمومنین (ع) ببرم و از ظلم کسانی که حقوق شرعیه را نمی پردازند شکایت کنم.


هنوز به در صحن نرسیده بودم که یک نفر آمد و سی دینار به من داد  وگفت: این را یک نفر از عشایر داده تا به شما دهم که صرف معاش زندگی خود کنی؛ علامه امینی می گوید: آن مبلغ را از او گرفتم و به آن سید دادم و گفتم: بگیر این حواله جدت امیرالمومنین(ع) است؛ سید آن مبلغ را گرفت و با خوشحالی برگشت.


یا زهرا

به نام خدا

متوکل در دل اعتماد به خدا دارد و معتقد است که کارها همه دست خداست و دیگران کاره ای نیستند؛ توکل کردن لازمه اش ترک اسباب و تنبلی نیست چه بسا انسان متوکل بیش از دیگران تلاش می کند و به بهانه توکل وظایف خود را زمین نمی گذارد
.

حضرت عده ای را که در مسجد به بهانه توکل بی کار نشسته بودند را به شدت عتاب کرد و فرمودند تفاوت شما با سگ های ولگرد چیست؟ آنها نیز مانند شما در کوچه ها چشم به دست دیگران دارند اگر غذایی به آنها بدهند می خوردند و گرنه صبر می کنند تا کسی برایشان غذا بیاورد. کسانی که در مسجد بودند خود را دارای معرفت و عرفان می دانستند و انتظار داشتند امیرالمؤمنین(ع) آنها را تحسین کند اما با این برخورد جا خوردند و از حضرت سؤال کردند پس باید چه گونه توکل کنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند مانند ما باشید؛ اگر خداوند چیزی به شما عطا کرد هر چقدر نیاز دارید استفاده کنید و ما بقی را به نیازمندان بدهید و آن را برای خود یا فرزندان خود ذخیره نکنید. حضرت فرمود اگر بعد از تلاش و انجام وظیفه به نتیجه نرسیدید آن گاه خداوند را شکر کنید که این را به مصلحت شما دانسته است؛ در این شرایط صرف صبر کردن هنری نیست بلکه مهم این است که در این حالت سپاس گزار خداوند باشید.





آیت الله مصباح در تبیین تفاوت میان فرد متوکل و غیر متوکل، گفتند: این دو در مبانی شناختی باهم متفاوتند و در عمل شاید تفاوتی نداشته باشند مانند ائمه اطهار(ع) که مانند دیگران بسیار کار می کردند اما در عین حال به خدا توکل داشتند و می دانستند که روزی را باید خدا برساند.

ایشان در توضیح مبانی شناختی انسان متوکل، اظهار کردند: متوکل در ارتباط با انسان های دیگر آنها را ابزار انجام کارها می داند و اعتقاد دارد که اینها کاری را خلاف خواسته خداوند نمی توانند انجام دهند به همین دلیل چنین شخصی به دنبال پارتی و رشوه نمی رود.

ایشان معرفت را در مرحله بالاتری از توکل دانستند و گفتند: کشاورز دانه را می کارد و به آن رسیدگی می کند اما برای این که باران ببارد و محصول خوبی داشته باشد به خدا توکل می کند این مرحله آسانی از توکل است، اما در ارتباط با انسان هایی که خود مختار و با شعور هستند گاهی امر مشتبه می شود که این کار تنها از عهده آن شخص بر می آید. وی افزود: وقتی از افرادی که توکل واقعی ندارند می پرسید مگر خدا را قبول نداری؟ پاسخ می دهند خدا را قبول دارم او جای خود را دارد اما، همین«اما» نشان می دهد که وی توانایی انجام آن کار را در دست دیگری می داند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح

یا زهرا

به نام خدا

متوکل در دل اعتماد به خدا دارد و معتقد است که کارها همه دست خداست و دیگران کاره ای نیستند؛ توکل کردن لازمه اش ترک اسباب و تنبلی نیست چه بسا انسان متوکل بیش از دیگران تلاش می کند و به بهانه توکل وظایف خود را زمین نمی گذارد
.

حضرت عده ای را که در مسجد به بهانه توکل بی کار نشسته بودند را به شدت عتاب کرد و فرمودند تفاوت شما با سگ های ولگرد چیست؟ آنها نیز مانند شما در کوچه ها چشم به دست دیگران دارند اگر غذایی به آنها بدهند می خوردند و گرنه صبر می کنند تا کسی برایشان غذا بیاورد. کسانی که در مسجد بودند خود را دارای معرفت و عرفان می دانستند و انتظار داشتند امیرالمؤمنین(ع) آنها را تحسین کند اما با این برخورد جا خوردند و از حضرت سؤال کردند پس باید چه گونه توکل کنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند مانند ما باشید؛ اگر خداوند چیزی به شما عطا کرد هر چقدر نیاز دارید استفاده کنید و ما بقی را به نیازمندان بدهید و آن را برای خود یا فرزندان خود ذخیره نکنید. حضرت فرمود اگر بعد از تلاش و انجام وظیفه به نتیجه نرسیدید آن گاه خداوند را شکر کنید که این را به مصلحت شما دانسته است؛ در این شرایط صرف صبر کردن هنری نیست بلکه مهم این است که در این حالت سپاس گزار خداوند باشید.





آیت الله مصباح در تبیین تفاوت میان فرد متوکل و غیر متوکل، گفتند: این دو در مبانی شناختی باهم متفاوتند و در عمل شاید تفاوتی نداشته باشند مانند ائمه اطهار(ع) که مانند دیگران بسیار کار می کردند اما در عین حال به خدا توکل داشتند و می دانستند که روزی را باید خدا برساند.

ایشان در توضیح مبانی شناختی انسان متوکل، اظهار کردند: متوکل در ارتباط با انسان های دیگر آنها را ابزار انجام کارها می داند و اعتقاد دارد که اینها کاری را خلاف خواسته خداوند نمی توانند انجام دهند به همین دلیل چنین شخصی به دنبال پارتی و رشوه نمی رود.

ایشان معرفت را در مرحله بالاتری از توکل دانستند و گفتند: کشاورز دانه را می کارد و به آن رسیدگی می کند اما برای این که باران ببارد و محصول خوبی داشته باشد به خدا توکل می کند این مرحله آسانی از توکل است، اما در ارتباط با انسان هایی که خود مختار و با شعور هستند گاهی امر مشتبه می شود که این کار تنها از عهده آن شخص بر می آید. وی افزود: وقتی از افرادی که توکل واقعی ندارند می پرسید مگر خدا را قبول نداری؟ پاسخ می دهند خدا را قبول دارم او جای خود را دارد اما، همین«اما» نشان می دهد که وی توانایی انجام آن کار را در دست دیگری می داند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح

یا زهرا

به نام خدا

نوروز به معنای روز نو است و در اصطلاح رایج این مرز و بوم به نخستین روز فروردین و رسیدن آفتاب به برج حمل و آغاز بهار، نوروز گفته میشود.


 

دلیل قرار دادن اولین روز فروردین به نام نوروز:

این احتمال وجود دارد که به جهت نزدیک بودن این روز با حادثه غدیر و ولایت حضرت امیر امومنین (سلام الله علیه) باشد چرا که بر اساس برخی محاسبات ریاضی و نجومی، جریان غدیر در سال دهم هجرت در روز 27 اسفند ماه بوده است. پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) نیز تا سه روز جهت بیعت گرفتن در در سرزمین غدیر درنگ فرمودند پس نوروز سال دهم هجری هم زمان با غدیر بود.

گفتنی است برخی از سنت های خوب آن در شمار اموری است که اسلام به صورت کلی بر آنها تاکید  دارد؛ مانند نظافت و خانه تکانی، نیکوکاری، کمک به نیازمندان، به ویژه خویشان و بستگان، توجه به سالمندان، مهر و محبت به یکدیگر، صله رحم و بازدید دوستان که بسا از این طریق کینه های دیرین زودوده میشوند و نیز از سنت های خوب آن، روی آوردن به پاکی و طهارت معنوی است که مومنان با رفتن به قبرستان ها و اماکن مذهبی  و زیارتگاه ها به ذکر و دعا میپردازند و دعای «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و انهار و یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال»، ورد زبانشان است.

 

امام باقر سلام الله علیه:

صله رحم موجب پاکی اعمال و رشد دارایی و دفع بلا و آسانی حساب و تاخیر اجل میشود.

(الکافی، ج 2، ص 150)

منبع: کتاب مفاتیح الحیات آیت الله جوادی آملی


یا زهرا

به نام خدا

آیا تا بحال فکر کرده اید چه قیمتی دارید؟!

الآن فکر کنید!

قیمتتان چقدر است؟

بله! هر کس قیمتی دارد، یکی قیمتش دنیاست و دنیای هر کسی متفاوت با دیگری، یکی قیمتش به اندازه یک لباس نو یا یک ماشین نو یا یک خانه نو است، یکی قیمتش به اندازه یک دروغ، یک غیبت، و یا یک تهمت و... است، یکی از دنیا گذشته و آن هم به خاطر خوف از جهنم و قیمتش آن است. یکی از دنیا گذشته و دل به بهشت و نعمت ها و حور و قصورش خوش دارد و قیمتش همان. یکی از نعمات بهشت گذشته و دل به مقامات و کرامات و منازل خوش کرده و قیمتش ان است، و یکی از مقامات و منازل هم گذشته، خود خدا را میخواهد و قیمتش همان...

راستی قیمت ما چقدر است و خود را به کدام...؟!

و به یاد بیاوریم این گفتار امام علی (ع) در خطبه 32 را: چه بد تجارتی است که گمان کنی این دنیای فانی بهای توست!

و نیز به یاد بیاوریم این گفتار امام صادق (ع) را که: من خودم را با بهشت خداوند نیز عوض نخواهم کرد، بهای من خود خداوند است.

آری باید که ارزان نفروشیم خود را، نه به مقامات دنیا و نه به مقامات اخری. بهای ما خود خداوند است، باید غلام ملک عشق بی زوال بود.

آنکه ارزد صید را عشق است و بس *** لیک او کی گنجد اندر دام کس

عشق ارزد صد چو خرقه کالبد *** کی حیاتی دارد و حس و خرد

خاصه خرقه ملک دنیا کابتر است *** پنج دانگ مستی اش دردسر است

ملک دنیا تن پرستان را حلال *** ما غلام ملک عشق بی زوال


بر گرفته از متن کتاب عطش...

 

یا زهرا