عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حب دنیا» ثبت شده است

به نام خدا

بعد از درگذشت استاد، خاطره‌ای در مورد دزدیده شدن ماشین ایشان و نوع رفتار ایشان منتشر شد، خود استاد در برنامه سمت خدا این جریان را گفته بودند اما نگفتند ماجرای خودشان بوده و حتی بعد از وفات استاد، مجری برنامه سمت خدا گفت که من تا این لحظه نمی‌دانستم ماجرای خود استاد مهندسی بود.



فرزند استاد مهندسی خاطره را اینگونه نقل میکنند:

قضیه این بود که ایشان یک پیکان داشتند. برادرم، این را برداشت و رفت تهران و وقتی برگشت، دیدم که به همراه پدر به اتاق رفتند. بعد از مدتی بیرون آمدند و دیدیم که پدر می‌خندند.

به ما گفتند می‌دانید احمد مرا به اتاق برده چه می‌گوید؟ خبر می‌دهد که ماشین را دزدیده‌اند. این که چیزی نیست و من آن دزد را حلالش کردم  و ان شاء الله خداوند او را هدایت کند تا از این کار دست بردارد ولی در مورد این مالی که از من گرفته، من حلال کردم.

بعد به ما گفتند که این مسائل غم و غصه نیست. غم و غصه زمانیست که انسان در یک روز گناهی کرده باشد و گرنه یک مشت آهنپاره در دست ما بود و به خاطر اینکه ما آن را در اختیار داشتیم، چقدر دردسر برای ما به وجود آورده بود و مسئولیت و نگهداری آن به عهده من بود و حالا در دست دیگریست و نگهداری‌اش بر دوش او افتاده است.

ایشان این حرف را در شرایطی می‌زدند که این طور نبود که وضع مالی خوبی داشته باشیم که اگر امروز این ماشین را از ایشان دزدیدند، ایشان فردا یکی بهتر را بخرند.

ما از آن به بعد دیگر ماشین نداشتیم. ولی باز خم به ابرو نیاوردند و برادرم را سرزنش نکردند و حتی دزد را بخشیدند.


منبع

یا زهرا

به نام خدا

بعد از درگذشت استاد، خاطره‌ای در مورد دزدیده شدن ماشین ایشان و نوع رفتار ایشان منتشر شد، خود استاد در برنامه سمت خدا این جریان را گفته بودند اما نگفتند ماجرای خودشان بوده و حتی بعد از وفات استاد، مجری برنامه سمت خدا گفت که من تا این لحظه نمی‌دانستم ماجرای خود استاد مهندسی بود.



فرزند استاد مهندسی خاطره را اینگونه نقل میکنند:

قضیه این بود که ایشان یک پیکان داشتند. برادرم، این را برداشت و رفت تهران و وقتی برگشت، دیدم که به همراه پدر به اتاق رفتند. بعد از مدتی بیرون آمدند و دیدیم که پدر می‌خندند.

به ما گفتند می‌دانید احمد مرا به اتاق برده چه می‌گوید؟ خبر می‌دهد که ماشین را دزدیده‌اند. این که چیزی نیست و من آن دزد را حلالش کردم  و ان شاء الله خداوند او را هدایت کند تا از این کار دست بردارد ولی در مورد این مالی که از من گرفته، من حلال کردم.

بعد به ما گفتند که این مسائل غم و غصه نیست. غم و غصه زمانیست که انسان در یک روز گناهی کرده باشد و گرنه یک مشت آهنپاره در دست ما بود و به خاطر اینکه ما آن را در اختیار داشتیم، چقدر دردسر برای ما به وجود آورده بود و مسئولیت و نگهداری آن به عهده من بود و حالا در دست دیگریست و نگهداری‌اش بر دوش او افتاده است.

ایشان این حرف را در شرایطی می‌زدند که این طور نبود که وضع مالی خوبی داشته باشیم که اگر امروز این ماشین را از ایشان دزدیدند، ایشان فردا یکی بهتر را بخرند.

ما از آن به بعد دیگر ماشین نداشتیم. ولی باز خم به ابرو نیاوردند و برادرم را سرزنش نکردند و حتی دزد را بخشیدند.


منبع

یا زهرا

به نام خدا

آیت الله قرهی:

به آیت­ الله آسیّد عبدالکریم کشمیری گفتند: آقا! شما چرا این­قدر به وادی­ السّلام می­رفتید؟ مگر در آن­جا چه دیدید؟ فرمودند: روح و ریحان!

امثال من یک ساعت در قبرستان باشند، خسته می­شوند. آقا! مگر قبرستان، روح و ریحان است؟! مگر باغ است؟! مگر دشت و دمن هست؟! بالجد اولیا خدا در قبرستان، چه دیدند که گفتند: روح و ریحان؟!



بعضی تصوّر می­کنند وقتی می­گوییم قبرستان، یعنی دیگر از دنیا ببر، نه، اتّفاقاً با رفتن به آن­جا، می­فهمند که از دنیا چگونه بهره برداری کنند - این را به ذهنتان بسپارید - لذا اولیا خدا در قبرستان این را متوجّه می­شوند که از دنیا چگونه باید بهره ­برداری کرد. اتّفاقاً اولیا خدا در دنیا، بیش از دیگران هم رفت و آمد دارند، با مردم هستند و انقطاع از خلق خدا ندارند، امّا بین خلق خدا هستند و تو گویی نیستند و این، خصوصیّت اولیا خدا است.

ابوالعرفا، آیت­ الله العظمی ادیب نیز چنین خصوصیّتی داشتند. به تعبیر بزرگان و اعاظمی مثل آیت­ الله العظمی آسیّد عبدالاعلاء سبزواری که خودشان یکی از عرفای عظیم­الشّأن و عجیب بودند - که الآن مرقد شریفشان در نجف اشرف است - می­فرمودند: ایشان فارغند از دو دنیا!

بعد یک تعبیر عجیبی را راجع به ایشان داشتند، فرمودند: ایشان بهشت را پایین کشیده، خودش بهشت نرفته. ما این تعبیرها را نمی­فهمیم. البته من و امثال من حقّ هم داریم نفهمیم این تعبیرها یعنی چه.

مردان خدا در دنیا، این­گونه هستند. این اعاظمی که بالجد نگاه به صورت آن­ها، عبادت به معنی عبادت بود. آن­ها که والله قسم، هنوز اسمشان، در وجود انسان انقلاب ایجاد می­کند. اسمشان، انسان را با خدا آشنا می­کند. اسم این اولیا الهی، قرب خدا را برای انسان می­آورد؛ یعنی اسمشان قرب­ آور است. این مردانی که تمام وجودشان خداست. امثال من این حرف را نمی­فهمند و به سخره می­گیرند، امّا حسب روایت شریفه بالجد ملائک بال­هایشان را زیر پای اینها می­گشایند و به این­ها سجده می­کنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»[7]، این مردان خدا، چه بودند؟! حبّ به دنیا نداشتند، برای همین از شرّ هم دور بودند.

یا زهرا

به نام خدا

آیت الله قرهی:

به آیت­ الله آسیّد عبدالکریم کشمیری گفتند: آقا! شما چرا این­قدر به وادی­ السّلام می­رفتید؟ مگر در آن­جا چه دیدید؟ فرمودند: روح و ریحان!

امثال من یک ساعت در قبرستان باشند، خسته می­شوند. آقا! مگر قبرستان، روح و ریحان است؟! مگر باغ است؟! مگر دشت و دمن هست؟! بالجد اولیا خدا در قبرستان، چه دیدند که گفتند: روح و ریحان؟!



بعضی تصوّر می­کنند وقتی می­گوییم قبرستان، یعنی دیگر از دنیا ببر، نه، اتّفاقاً با رفتن به آن­جا، می­فهمند که از دنیا چگونه بهره برداری کنند - این را به ذهنتان بسپارید - لذا اولیا خدا در قبرستان این را متوجّه می­شوند که از دنیا چگونه باید بهره ­برداری کرد. اتّفاقاً اولیا خدا در دنیا، بیش از دیگران هم رفت و آمد دارند، با مردم هستند و انقطاع از خلق خدا ندارند، امّا بین خلق خدا هستند و تو گویی نیستند و این، خصوصیّت اولیا خدا است.

ابوالعرفا، آیت­ الله العظمی ادیب نیز چنین خصوصیّتی داشتند. به تعبیر بزرگان و اعاظمی مثل آیت­ الله العظمی آسیّد عبدالاعلاء سبزواری که خودشان یکی از عرفای عظیم­الشّأن و عجیب بودند - که الآن مرقد شریفشان در نجف اشرف است - می­فرمودند: ایشان فارغند از دو دنیا!

بعد یک تعبیر عجیبی را راجع به ایشان داشتند، فرمودند: ایشان بهشت را پایین کشیده، خودش بهشت نرفته. ما این تعبیرها را نمی­فهمیم. البته من و امثال من حقّ هم داریم نفهمیم این تعبیرها یعنی چه.

مردان خدا در دنیا، این­گونه هستند. این اعاظمی که بالجد نگاه به صورت آن­ها، عبادت به معنی عبادت بود. آن­ها که والله قسم، هنوز اسمشان، در وجود انسان انقلاب ایجاد می­کند. اسمشان، انسان را با خدا آشنا می­کند. اسم این اولیا الهی، قرب خدا را برای انسان می­آورد؛ یعنی اسمشان قرب­ آور است. این مردانی که تمام وجودشان خداست. امثال من این حرف را نمی­فهمند و به سخره می­گیرند، امّا حسب روایت شریفه بالجد ملائک بال­هایشان را زیر پای اینها می­گشایند و به این­ها سجده می­کنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»[7]، این مردان خدا، چه بودند؟! حبّ به دنیا نداشتند، برای همین از شرّ هم دور بودند.

یا زهرا


به نام خدا

آیت الله قرهی:

بزرگان یک تعبیری را بیان می­فرمایند که بسیار عالی است، می­فرمایند: چه کنیم که خود را محک بزنیم تا ببینیم حبّ به دنیا داریم یا خیر.

چون عرض کردم اگر حبّ به دنیا به وجود آمد، عامل برای فساد می­شود و آن کسی که مبتلا به فساد شد، وجودش شرّ می­شود و نه تنها خودش را، بلکه عالم را، مبتلا به شرّ می­کند که این قطعی است. پس معلوم می‌شود که اسّ و اساس، حبّ به دنیا است، همان چیزی که نبی مکرّم هم فرمود: «حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ»[3]، یعنی حبّ به دنیا رأس همه خطا‌هاست.



اولیا فرمودند: اگر بخواهید بفهمید که بالجد حبّ به دنیا دارید یا خیر، ببینید اگر در همین لحظه ملک‌الموت بیاید و مرگ شما برسد، آماده رفتن و سفر هستید یا خیر؟

این محک و خود آزمایی است که انسان خودش را آزمایش کند. چون وقتی ملک‌الموت می­آید، طبق روایات شیطان ملعون هم از آن طرف می­آید و وسوسه می­کند، مثلاً می­گوید:ببین خدا نعوذبالله و نستجیربالله عادل نیست! ببین الان که بچّه­هایت دم بخت هستند، بعد از تو اوضاع خانواده­ات چه می­شود؟! زن و بچّه­ات در این دنیای وانفسا با این گرگان درنده چه می­کنند؟!

امّا اولیا خدا می­گویند: آن کسی که حبّ دنیا را از دلش بیرون کرده باشد، دیگر برایش بالسّویه است که الآن در دنیا باشد یا نباشد. آن‌وقت است که دنیایش هم دنیای حسنه می­شود؛ یعنی آرام و متین در دنیا هست، مثل دیگران می­خورد، می­آشامد، بر می­خیزد، ازدواج و همه مطالب را دارد امّا اگر هم بگویند: همین الآن باید بروی، آماده است

جدّی ما چقدر آماده‌ایم؟!!!

برای همین اولیا خدا نسخه دادند و گفتند: برای این که انسان مبتلای به شرّ نشود، فساد نکند و حبّ به دنیا که رأس همه خطاها هست، نداشته باشد؛ باید همیشه به سمت قبرستان برود.

منبع

یازهرا


به نام خدا

آیت الله قرهی:

بزرگان یک تعبیری را بیان می­فرمایند که بسیار عالی است، می­فرمایند: چه کنیم که خود را محک بزنیم تا ببینیم حبّ به دنیا داریم یا خیر.

چون عرض کردم اگر حبّ به دنیا به وجود آمد، عامل برای فساد می­شود و آن کسی که مبتلا به فساد شد، وجودش شرّ می­شود و نه تنها خودش را، بلکه عالم را، مبتلا به شرّ می­کند که این قطعی است. پس معلوم می‌شود که اسّ و اساس، حبّ به دنیا است، همان چیزی که نبی مکرّم هم فرمود: «حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ»[3]، یعنی حبّ به دنیا رأس همه خطا‌هاست.



اولیا فرمودند: اگر بخواهید بفهمید که بالجد حبّ به دنیا دارید یا خیر، ببینید اگر در همین لحظه ملک‌الموت بیاید و مرگ شما برسد، آماده رفتن و سفر هستید یا خیر؟

این محک و خود آزمایی است که انسان خودش را آزمایش کند. چون وقتی ملک‌الموت می­آید، طبق روایات شیطان ملعون هم از آن طرف می­آید و وسوسه می­کند، مثلاً می­گوید:ببین خدا نعوذبالله و نستجیربالله عادل نیست! ببین الان که بچّه­هایت دم بخت هستند، بعد از تو اوضاع خانواده­ات چه می­شود؟! زن و بچّه­ات در این دنیای وانفسا با این گرگان درنده چه می­کنند؟!

امّا اولیا خدا می­گویند: آن کسی که حبّ دنیا را از دلش بیرون کرده باشد، دیگر برایش بالسّویه است که الآن در دنیا باشد یا نباشد. آن‌وقت است که دنیایش هم دنیای حسنه می­شود؛ یعنی آرام و متین در دنیا هست، مثل دیگران می­خورد، می­آشامد، بر می­خیزد، ازدواج و همه مطالب را دارد امّا اگر هم بگویند: همین الآن باید بروی، آماده است

جدّی ما چقدر آماده‌ایم؟!!!

برای همین اولیا خدا نسخه دادند و گفتند: برای این که انسان مبتلای به شرّ نشود، فساد نکند و حبّ به دنیا که رأس همه خطاها هست، نداشته باشد؛ باید همیشه به سمت قبرستان برود.

منبع

یازهرا

به نام خدا


آیت الله قرهی:

اولیا خدا نسخه خوبی دادند و آن نسخه این است که منشأ این حبّ به دنیا چیست؟ بالجد چه می­شود که انسان حبّ به دنیا دارد؟

دو تا مسئله است، یکی این که باور ندارد آخرتی وجود دارد. مگر نمی­ بیند انسان‌ها می­ میرند؟! چرا، می­ بیند، امّا باور به این که به حقیقت من هم می­ میرم و آخرتی هم وجود دارد، در وجود انسان نیست.

لذا اولیا خدا می­گویند: آن کسی بالجد «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً» می­گوید که اعتقاد راسخ و اعتقاد قلبی به آخرت داشته باشد. ما چون معتقد به آخرت نیستیم، حبّ به دنیا روز به روز در دلمان زیاد می­شود.

وقتی هم حبّ به دنیا دلمان را فرا گرفت، معلوم است، دیگر دنیا را به هر نحوی که شده، می­خواهیم. آن ‌وقت است که مایه فساد می­شود، وقتی مایه فساد شد، دیگر وجود انسان را فساد می­گیرد و شرارت برای همین است.

منبع

یا زهرا

به نام خدا


آیت الله قرهی:

اولیا خدا نسخه خوبی دادند و آن نسخه این است که منشأ این حبّ به دنیا چیست؟ بالجد چه می­شود که انسان حبّ به دنیا دارد؟

دو تا مسئله است، یکی این که باور ندارد آخرتی وجود دارد. مگر نمی­ بیند انسان‌ها می­ میرند؟! چرا، می­ بیند، امّا باور به این که به حقیقت من هم می­ میرم و آخرتی هم وجود دارد، در وجود انسان نیست.

لذا اولیا خدا می­گویند: آن کسی بالجد «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً» می­گوید که اعتقاد راسخ و اعتقاد قلبی به آخرت داشته باشد. ما چون معتقد به آخرت نیستیم، حبّ به دنیا روز به روز در دلمان زیاد می­شود.

وقتی هم حبّ به دنیا دلمان را فرا گرفت، معلوم است، دیگر دنیا را به هر نحوی که شده، می­خواهیم. آن ‌وقت است که مایه فساد می­شود، وقتی مایه فساد شد، دیگر وجود انسان را فساد می­گیرد و شرارت برای همین است.

منبع

یا زهرا