به نام خدا
آیا تا بحال فکر کرده اید چه قیمتی دارید؟!
الآن فکر کنید!
قیمتتان چقدر است؟
بله! هر کس قیمتی دارد، یکی قیمتش دنیاست و دنیای هر کسی متفاوت با دیگری، یکی قیمتش به اندازه یک لباس نو یا یک ماشین نو یا یک خانه نو است، یکی قیمتش به اندازه یک دروغ، یک غیبت، و یا یک تهمت و... است، یکی از دنیا گذشته و آن هم به خاطر خوف از جهنم و قیمتش آن است. یکی از دنیا گذشته و دل به بهشت و نعمت ها و حور و قصورش خوش دارد و قیمتش همان. یکی از نعمات بهشت گذشته و دل به مقامات و کرامات و منازل خوش کرده و قیمتش ان است، و یکی از مقامات و منازل هم گذشته، خود خدا را میخواهد و قیمتش همان...
راستی قیمت ما چقدر است و خود را به کدام...؟!
و به یاد بیاوریم این گفتار امام علی (ع) در خطبه 32 را: چه بد تجارتی است که گمان کنی این دنیای فانی بهای توست!
و نیز به یاد بیاوریم این گفتار امام صادق (ع) را که: من خودم را با بهشت خداوند نیز عوض نخواهم کرد، بهای من خود خداوند است.
آری باید که ارزان نفروشیم خود را، نه به مقامات دنیا و نه به مقامات اخری. بهای ما خود خداوند است، باید غلام ملک عشق بی زوال بود.
آنکه ارزد صید را عشق است و بس *** لیک او کی گنجد اندر دام کس
عشق ارزد صد چو خرقه کالبد *** کی حیاتی دارد و حس و خرد
خاصه خرقه ملک دنیا کابتر است *** پنج دانگ مستی اش دردسر است
ملک دنیا تن پرستان را حلال *** ما غلام ملک عشق بی زوال
بر گرفته از متن کتاب عطش...
یا زهرا