عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

عارف شیدا

... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقطاع الی الله» ثبت شده است

به نام خدا

دیدن صورت برزخی افراد

یکی از خصوصیات آخوند کاشی این بود که صورت برزخی افراد را می دید. و داستان های زیادی در این مورد نقل شده است. یک روز مرحوم آخوند در جلسة تدریس خود قرار گذاشت که تفسیر کشاف را برای شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام کرد که هر کس می خواهد سر درس بیاید حتماً باید با خودش این کتاب را بیاورد. روز بعد همة طلبه ها سر درس حاضر بودند و کتاب آورده بودند. در میان طلبه ها طلبه ای بود که مشهور به قداست و تقوا بود و خیلی تحویلش می گرفتند. این طلبه آن روز کتاب را نیاورده بود، مرحوم آخوند درسشان را که می دهند نگاهی می کنند که ببینند چه کسی کتاب را نیاورده وقتی که می بیند این طلبة معروف کتاب را نیاورده به شدت با او برخورد می کند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه می گویند که تمام آن طلبه ها به ایشان شک می کنند و ناراحت و منزجر می شوند. چند روز بعد یکی از مریدان مرحوم آخوند که ظاهراً مرحوم خراسانی بوده اند از آخوند در مورد این ماجرا سوال می کنند که آقا چرا شما اینقدر این طلبه را اذیت کردید؟ او در میان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او می گوید:

 

تو مو می بینی و من پیچش مو      *      تو ابرو بینی و من اشارت های ابرو

 

 چیزی نمی گذرد که آخوند مرحوم می شود. بعد از فوت آخوند معلوم می شود که این طلبه که حجره اش در مدرسة نیم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابیت و بهائیت است. و او گرگی بوده است در لباس میش و در این مدت مرحوم آخوند با چشم برزخی خویش از نیات پلید او آگاه بود.

 


مرحوم آیت الله شهید دستغیب نقل می کنند که یک روز مرحوم آخوند کاشی وسط مدرسة صدر در کنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند که ناگهان می بینند خرسی دارد به طرفشان می آید. ایشان دوان دوان خودشان را به حجره می رسانند و در حجره را می بندند و از حال می روند. چند روز بعد یکی از حاجی های بازار می رود نزد آخوند و از ایشان گله می کند که: حاج آقا حالا ما را که می بینید فرار می کنید؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه می شوند که آن خرسی که آن روز دیده اند همین حاجی بازاری بوده است.

منبع

یا زهرا

به نام خدا

ایشان حالات غریب و مکاشفاتی داشتند که همگی دلالت بر عظمت روحی آن بزرگوار می کند. چنانچه می گویند در نمازش در سورة حمد آیة «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را گاه بیش از صد بار به حالت خضوع و خشوع تکرار می کرد تا آنکه به حالت بی هوشی نقش بر زمین می شد. 

 


حاج آقا رحیم ارباب که پیوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند کاشی بود نقل می کنند که یک روز عصر آخوند به من فرمود: آقا رحیم، امشب برای غذا بی میل نیستم که بادمجان بخورم، و این از نوادر بود که آخوند میل به غذای پختنی کرده بود، چون معمولا به غذای ساده اکتفا می نمود. من رفتم مقداری بادمجان خریدم و آنها را آماده کردم که در پستوی حجره آنها را سرخ و مهیا نمایم. کم کم مغرب شد و آخوند به نماز ایستاد، حالتی پیدا کرد که گفتنی نیست. آنچنان با خدا مناجات می کرد که گویی تمام درختان مدرسه با او همنوا شده و می خوانند: «سبوح قدوس رب الملائکه و الروح». غرق در عوالمی بود که گویا در زمین نبود و حضور مرا در آن مکان به کلی از یاد برده بود. من مات و متحیر و مبهوت آن صحنه ملکوتی بودم که ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم در حالی که دودی غلیظ تمام حجره را فرا گرفته بود و در آن عالم حیرت بادمجانها همه در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون آنکه چیزی از آن حال و جذبه به روی خود بیاورد فرمود: آقا رحیم بادمجان سوخت؟ طوری نیست امشب هم حاضری خودمان را می خوریم.


منبع

یازهرا

به نام خدا

آیت الله قرهی:

به آیت­ الله آسیّد عبدالکریم کشمیری گفتند: آقا! شما چرا این­قدر به وادی­ السّلام می­رفتید؟ مگر در آن­جا چه دیدید؟ فرمودند: روح و ریحان!

امثال من یک ساعت در قبرستان باشند، خسته می­شوند. آقا! مگر قبرستان، روح و ریحان است؟! مگر باغ است؟! مگر دشت و دمن هست؟! بالجد اولیا خدا در قبرستان، چه دیدند که گفتند: روح و ریحان؟!



بعضی تصوّر می­کنند وقتی می­گوییم قبرستان، یعنی دیگر از دنیا ببر، نه، اتّفاقاً با رفتن به آن­جا، می­فهمند که از دنیا چگونه بهره برداری کنند - این را به ذهنتان بسپارید - لذا اولیا خدا در قبرستان این را متوجّه می­شوند که از دنیا چگونه باید بهره ­برداری کرد. اتّفاقاً اولیا خدا در دنیا، بیش از دیگران هم رفت و آمد دارند، با مردم هستند و انقطاع از خلق خدا ندارند، امّا بین خلق خدا هستند و تو گویی نیستند و این، خصوصیّت اولیا خدا است.

ابوالعرفا، آیت­ الله العظمی ادیب نیز چنین خصوصیّتی داشتند. به تعبیر بزرگان و اعاظمی مثل آیت­ الله العظمی آسیّد عبدالاعلاء سبزواری که خودشان یکی از عرفای عظیم­الشّأن و عجیب بودند - که الآن مرقد شریفشان در نجف اشرف است - می­فرمودند: ایشان فارغند از دو دنیا!

بعد یک تعبیر عجیبی را راجع به ایشان داشتند، فرمودند: ایشان بهشت را پایین کشیده، خودش بهشت نرفته. ما این تعبیرها را نمی­فهمیم. البته من و امثال من حقّ هم داریم نفهمیم این تعبیرها یعنی چه.

مردان خدا در دنیا، این­گونه هستند. این اعاظمی که بالجد نگاه به صورت آن­ها، عبادت به معنی عبادت بود. آن­ها که والله قسم، هنوز اسمشان، در وجود انسان انقلاب ایجاد می­کند. اسمشان، انسان را با خدا آشنا می­کند. اسم این اولیا الهی، قرب خدا را برای انسان می­آورد؛ یعنی اسمشان قرب­ آور است. این مردانی که تمام وجودشان خداست. امثال من این حرف را نمی­فهمند و به سخره می­گیرند، امّا حسب روایت شریفه بالجد ملائک بال­هایشان را زیر پای اینها می­گشایند و به این­ها سجده می­کنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»[7]، این مردان خدا، چه بودند؟! حبّ به دنیا نداشتند، برای همین از شرّ هم دور بودند.

یا زهرا

به نام خدا

آیت الله قرهی:

به آیت­ الله آسیّد عبدالکریم کشمیری گفتند: آقا! شما چرا این­قدر به وادی­ السّلام می­رفتید؟ مگر در آن­جا چه دیدید؟ فرمودند: روح و ریحان!

امثال من یک ساعت در قبرستان باشند، خسته می­شوند. آقا! مگر قبرستان، روح و ریحان است؟! مگر باغ است؟! مگر دشت و دمن هست؟! بالجد اولیا خدا در قبرستان، چه دیدند که گفتند: روح و ریحان؟!



بعضی تصوّر می­کنند وقتی می­گوییم قبرستان، یعنی دیگر از دنیا ببر، نه، اتّفاقاً با رفتن به آن­جا، می­فهمند که از دنیا چگونه بهره برداری کنند - این را به ذهنتان بسپارید - لذا اولیا خدا در قبرستان این را متوجّه می­شوند که از دنیا چگونه باید بهره ­برداری کرد. اتّفاقاً اولیا خدا در دنیا، بیش از دیگران هم رفت و آمد دارند، با مردم هستند و انقطاع از خلق خدا ندارند، امّا بین خلق خدا هستند و تو گویی نیستند و این، خصوصیّت اولیا خدا است.

ابوالعرفا، آیت­ الله العظمی ادیب نیز چنین خصوصیّتی داشتند. به تعبیر بزرگان و اعاظمی مثل آیت­ الله العظمی آسیّد عبدالاعلاء سبزواری که خودشان یکی از عرفای عظیم­الشّأن و عجیب بودند - که الآن مرقد شریفشان در نجف اشرف است - می­فرمودند: ایشان فارغند از دو دنیا!

بعد یک تعبیر عجیبی را راجع به ایشان داشتند، فرمودند: ایشان بهشت را پایین کشیده، خودش بهشت نرفته. ما این تعبیرها را نمی­فهمیم. البته من و امثال من حقّ هم داریم نفهمیم این تعبیرها یعنی چه.

مردان خدا در دنیا، این­گونه هستند. این اعاظمی که بالجد نگاه به صورت آن­ها، عبادت به معنی عبادت بود. آن­ها که والله قسم، هنوز اسمشان، در وجود انسان انقلاب ایجاد می­کند. اسمشان، انسان را با خدا آشنا می­کند. اسم این اولیا الهی، قرب خدا را برای انسان می­آورد؛ یعنی اسمشان قرب­ آور است. این مردانی که تمام وجودشان خداست. امثال من این حرف را نمی­فهمند و به سخره می­گیرند، امّا حسب روایت شریفه بالجد ملائک بال­هایشان را زیر پای اینها می­گشایند و به این­ها سجده می­کنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»[7]، این مردان خدا، چه بودند؟! حبّ به دنیا نداشتند، برای همین از شرّ هم دور بودند.

یا زهرا